Sonntag, 23. Oktober 2011

با اعتبار اهل تسنن و بلوچ، به کام حکومت ولایت فقیه / قسمت سوم و پایانی

4- تضاد در اخلاق و تناقض در سخنان و دروغ گویی در نظام ایران


مدیر و صاحب سایت اینترنتی "استون" در تازه ترین مقاله خودش که با عنوان "سخنان اوباما، درس آموزنده ای برای اپوزیسیون! " منتشر کرده است، وی در آغاز مقاله اش از جهانی پیشرو و پر از خلاقیت امروز و ملت های متمدنی که هزاران ابتکار می آفرینند و هر دمان دانشی جدید به جهان تشنه، پویا و سیال تزریق می کنند سخن رانده
http://estoun.blogfa.com/post-376.aspx

اما وی از آوردن نام یکی از این ملت های متمدن که بنا به گفته وی هزاران ابتکار را می آفرینند خودداری میکند، وی در همان چند سطر ابتدای مقاله اش اپوزیسیون ایران را به آویخته شدن بر ریسمان، به قول خودش، کهنه و پوسیده غرب متهم می کند.
اگر وی، کشور ما ایران و رژیم جمهوری اسلامی را در مجموعه ی آن جهان پیشرو و ملت های متمدن (به قول وی) که هزاران ابتکار را خلق می کنند، جا میدهد، باید گفت که وی از وضعیت ایران آگاه است، زیرا وی نیک می داند اما حق ندارد اظهار کند و بگوید، که در ایران نه خلاقیت ارزشی دارد و نه دولت به آن وقعی می نهد، و نه دولت ایران در قالب دولت های ابتکارآفرین جا می گیرد!

آن گروه از کشورهایی که دولتمردانشان برای پیشرو شدن در زمینه ابتکارآفرینی علمی و فرهنگی و اجتماعی و صنعتی تلاش می کنند، بیشترینشان کشورهای غربی هستند که وی (مدیر سایت استون) ریسمان آنها را کهنه و پوسیده میداند!

بسیار بجاست که راجع به ابتکارات و دانشهای جدید و خلاقیت های (دروغ و تهمت، بداخلاقی و حرف های بی حساب و کتاب و بی اعتمادی) جمهوری اسلامی از زبان حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از سران رده عالی مقامات رژیم بشنویم.

هاشمی رفسنجانی با ابراز نارضایتی از افول اخلاقیات در جامعه اسلامی ایران تأكید می کند و میگوید «آثار دروغ، تهمت، بداخلاقی و بی‌حساب و كتاب حرف زدن به سرعت در جامعه گسترش مییابد و مانند خوره پایه‌های اعتماد مردم را از بین میبرد»

http://www.ayandenews.com/news/37535/

سخنان احمدی نژاد سازمان ملل را به هم ریخت، احمدی نژاد رفته بود که سازمان ملل را به هم بریزد.


این عمل احمدی نژاد را سایت خبری تحلیلی بولتن معترف است، و در گزارش خود این سایت خبری مینویسد، احمدی نژاد با ایراد سخنانش سازمان ملل را به هم ریخت.
سخنانی که احمدی نژاد فقط برای صندلی های خالی ایراد کرد، وی آن صندلی های خالی را  با واژه «خانم ها و آقایان خطاب میکرد»!
احمدی نژاد را مانند آن لاتی میشود تشبیه کرد، که صاحب مِلک یک ساختمان، که مستاجرش به عنوان مثال فرض کنیم، مغازه خواروبار فروشی و یا یک رستوران باشد، مستاجر چند ماهی از پس پرداخت اجاره اش به صاحب ساختمان، برنیامده.
آنوقت صاحب مِلک، یک لات را ماموریت میدهد که برود آن مغازه خواربارفروشی فرضی مستاجرش را بهم بریزد، تا بعد مامورین بیایند و مغازه این مستاجرش را که نمی تواند اجاره ساختمان را پرداخت کند، را مهروموم کنند و ببندند.
اولا ساختمان سازمان ملل میراث جمهوری اسلامی نیست که شورای عمومی آن سازمان، از پس پرداختن استجاری به رژیم ایران برنیامده، دوم، آنچه که محمود احمدی نژاد در آنجا به هم ریخت آبرو و حثیت یک کشوری بود، که در طول تاریخ در میان کشورهای جهان سر و گردنی داشته است.
از یک چنین لات و اراذل اوباشی مانند احمدی نژاد جز به هم ریختن، عمل دیگری بر نمی آید، حاکمیت نیز مطمئن باشد احمدی نژاد نظم و ترتیب حکومت آخوندی را نیز به هم خواهد ریخت، شما بمانید و ببینید، جوجه ها را آخر پائیز می شمارند.

دشمن دانا بلندت می کند/ برزمینت می زند نادان دوست.

(بکار بردن واژه "لات" حمل بر بی ادبی بنده تلقی نشود، زیرا کسی که 10 تا 12 میلیون ایرانی را خس و خاشاک مینامد، مستحق خطاب شدن با چنین واژه ای است)

این نظام آخوندی که هر گناه و بیگناهی را به منافق و منحرف، فتنه گر و ضد انقلاب، وهابی و سلفی و غیره متهم میکند، کسانی چون محمود احمدی نژاد از ابتکاراتش بحساب می آیند!

http://ebrat.ir/?part=news&inc=news&id=35673

سفرهای سالانه رئیس جمهور به سازمان ملل هیچ دستاوری برای کشور نداشته، ایشان مدیریت ایران را سر و سامان بدهد، مدیریت جهان پیش کش! (قدرت الله علیخانی، نماینده مجلس شورای اسلامی)

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1419195

به گزارش خبرگزاری مهر، علی محمد آزاد استاندار سیستان و بلوچستان اظهار داشت: رئیس جمهور اسلامی ایران بخوبی در سفر به نیویورک با سخنرانی شجاعانه در صحن سازمان ملل گفتمان عدالت را به جهانیان نشان داد.


محمود احمدی نژاد در گفتگو با فرید ذکریا، از کارشناسان و مجریان برجسته شبکه تلویزیونی سی ان ان، در بخش سوال های " ایالات متحده و دیکتاتورها" می گوید «در ۲۵ سال گذشته هیچ مقام ارشد ایرانی به لیبی سفر نکرده و رییس جمهور لیبی هم سفری به ایران نداشته است»

پس این تصویر آیت الله خامنه ای در کنار سرهنگ قذافی که در آن پرچم حکومت آخوندی خودنمایی می کند چیست و از کجاست، یا اینکه آیت الله خامنه ای یک مقام ارشد ایرانی نیست!

 http://sahamnews.net/1390/07/108412/

احمدی نژاد همان شخصی است که با آیت الله جوادی آملی راجع به هاله نورش، در اولین سفرش به مجمع عمومی سازمان ملل در ایالات متحده سخن گفت، اما با وجود این، بعد وی سخنان خود را تکذیب کرد و اظهار داشت، که چنین حرفی نزده، اگر چه ویدیو کلیپ این گفتگوی وی با جوادی آملی وجود دارد.

http://www.youtube.com/watch?v=IbbQeZDbSMo&noredirect=1

http://www.youtube.com/watch?v=9-7wqIUkaO8&feature=related



5- بلوچستان از احقاق حقوق بنیادین مشروع تا استقلال به عنوان یک کشور مستقل
سیر حوادث، انقلاب ها و شورش ها، ناهمگونی های سیاسی و اجتماعی مرتبط با حقوق شهروندی انسانها در محدوده مرزهای یک کشور، مبارزات سیاسی و تلاش های مسلحانه و مدنی اقوام و ملت ها، تغییر و تحولات و دگرگونی های سیاسی، خصوصا در کشورهایی که دارای تعدد ملیت هستند، اما در آنجاها فقط یک ملت و یک زبان بر دیگر زبانها و ملیت ها ساکن آن کشور مستولی است و حکمرانی میکند، موجب شده اند در طول تاریخ که مرزهای جغرافیایی چنین کشورهایی، همیشه در حال تغییر باشند، ایران نیز در چنین قالبی می گنجد و در این حوزه استثناء نیست.
اگر روند مراحل سیاسی و مذهبی به همین منوال امروزی و فعلی، با تحقیر شمردن و توهین نمودن ملت بلوچ و نادیده گرفتن حقوق بنیادین شهروندی این بخش از مردمان، در سه کشوری که سرزمین مهاجرتی بلوچ ها بین آنها تقسیم شده است، ادامه یابد، جدایی بلوچستان از ایران و پاکستان و افغانستان اجتناب ناپذیر می نماید، خواه اگر من و ما (نوعی) بلوچ ایرانی هزاران بار بگوییم که ما و من، ایرانی و آریائی هستیم، و بپنداریم که وجود یک بلوچستان مستقل، به سرنوشت افغانستان و فلان و فلان کشور دچار میشود.
روزی نه روزی بلوچ ها از این سه کشور به هر قیمتی که باشد جدا خواهند شد، آزادی و حق و حقوق را هیچ حاکمیتی بر سینی نگذاشته و به مردمانش تقدیم نکرده، بلکه این مردمان بوده اند که با تلاشهای مداوم و پیگیر، آزادی و حقوق بنیادین خودشان را از حاکمیت های خودکامه گرفته اند.

در این دنیای قرن بیست و یکم، ملتی که نزدیک به 800 هزار کیلومتر مربع سرزمین را مالک است، بخواهد در یک کشوری که در آن براساس مذهب و دین و وابستگی زبانی و قومی، حقوق شهروندی تعیین و تکلیف میشود، شهروند درجه سوم در آن کشور باقی بماند، بسیار بعید بنظر میرسد.
اندیشیدن بدبینانه به آینده یی که در آن «آینده» مناطق اشغال شده سه گانه بلوچستان، دیگر جزئی از کشور ایران و پاکستان و افغانستان نباشند، خودِ این بدبینی گویای قضاوت نادرست زودهنگامی است که بلوچستان آزاد آینده را در قالب وضعیت امروز افغانستان ترسیم و پیش بینی می کنند، ماهیت جامعه بلوچستان با ماهیت جامعه افغانستان و عراق و ترکیه و پاکستان و ایران که تعدد ملیت دارند، بسیار متفاوت است.
نباید فراموش کرد، در بلوچستان آزاد و مستقلی که در آینده نزدیک و یا دورتر، شکل گرفتن و احیای آن اجتناب ناپذیر است، سرزمینی خواهد بود، که در آن نه 5 یا 6 قوم و ملیت و تنوع قومی و تعدد ملیت ها وجود نخواهد داشت، که هر یکی با زبان و ادبیات خودشان، مانند مردمان ایران و یا افغانستان و یا پاکستان و عراق و ترکیه فعلی، بلکه سرزمینی خواهد بود که در آن بیش از90 و یا 95 درصد مردمانش به یک زبان و ادبیات، زبان بلوچی تکلم و صحبت خواهند کرد، آن 5 یا 10 درصد مابقی، با گویش و زبان براهوئی و احتمالا فارسی و اردو و پشتون خواهند بود، بدینترتیب بلوچستان یک سرزمین یک ملیتی خواهد بود، امروز نیز چنین است و در آن تعدد ملیت ها وجود ندارد.
اگر تعلقداری و وابستگی نژادی و یا همزبانی و یا زندگی صدها ساله در کنار یکدیگر و همدیگر با وجود همه آن چالش هایی که حاکمیت دولت مرکزی برای غیرفارسها (بلوچ ها و کردها، لُرها و ترکمن ها، عرب ها و آذری ها در ایران) و غیر عرب ها (کردها و ترکمن ها در عراق) و غیر پنجابی ها (بلوچ ها و پشتون ها، سنّدی ها و هزاره ها و کالاشها در پاکستان)، و غیر ترکها (کردها و ارمنی ها و یونانی زبانان در ترکیه) و غیر پشتو ن ها و غیرفارسی دری زبان ها (بلوچ ها و پشه ای ها، ازبک ها و ترکمنها، نورستانی ها و پاميری ها، قیرغیزی ها و قزاقی ها و  ایغوری ها در افغانستان) اساس ملاک و معیار میبود و مانع می شد سرزمینی به استقلال نرسد.
پس نبایستی کشور اتریش وجود میداشت، باید این کشور بخشی از آلمان میبود یا بالعکس آلمان بخشی از این کشور، یا اینکه نباید کشور سوئیس وجود می داشت و این کشور بایستی بین 4 کشور فرانسه و ایتالیا، آلمان و اتریش تقسیم می شد، یا نبایستی کشور بلژیک وجود میداشت و بایستی این کشور نیز بین آلمان و فرانسه و هلند تقسیم می شد!
یا اینکه بایستی مردمان فارس زبان دری افغانستان و همچنین کشور تاجیکستان به ایران ملحق میشدند!
6- ملک عبدالله بالاخره در برابر زنان کم آورده.
با عرض معذرت پیشاپیش از خوانندگان گرامی، حاکمیت و عوامل نظام جمهوری اسلامی را میشود در واقع به الاغ وحشی (با احترام به الاغ های وحشی و اهلی) تشبیه کرد، زیرا اگر آدم پشت سر این رژیم راه بیفتد، این حاکمیت با سُم های خودش با لگد به آدم می کوبد، اگر آدم در جلوی این نظام راه برود، این حاکمیت آدم را با نیش های خودش گاز می گیرد!
اگر ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی چنین هدفی را اعلام نکرده بود، حکمرانان ایران از او بعنوان دیکتاتوری که در کشورش برای زنان هیچ حق و حقوقی قائل نمی شود، نام می برند.
اکنون که شاه عربستان اعلام کرده که زنان در 4 سال آینده حق خواهند داشت، رای بدهند و کاندید شوراهای محلی بشوند و در مجلس شورای ملی آن کشور، با اخذ رای عمومی شرکت نمایند، عوامل حکومت آخوندی حالا می گویند، که وی در برابر زنان کم آورده است!
http://www.bultannews.com/fa/news/60697/ملک-عبدالله-بالاخره-دربرابرزنان-کم-آورد
بسیار خُب، شما آخوندهای سوار بر گرّده ملت ایران مبادا گول بخورید و در مقابله با جریانات حق خواهی زنان ایران کم بیاورید و در سرکوب و زندانی و اعدامشان تعلل و سستی از خود نشان بدهید.
اگر چنین شود گور حکومت شما آخوند ها کنده شده، اگر چنین نیز نشود باز هم پای حکومت شما بر لب گورش است، نظام مستبد جمهوری اسلامی ایران را از سرنگونی گریزی نیست، دیر یا زود این اتفاق رخ خواهد داد، فردا اگر نه پس فردا امسال نه سال آینده خواهد بود، و تخت قدرتِ بساط آدمکشی و فتنه گری و آشوب طلبی این نظام برای همیشه، از خاک ایران برچیده خواهد شد.
حاکمان مستبد و خودکامه ایران نیز به چنان سرنوشتی دچار خواهند شد ،که "معمر محمد عبدالسلام آبو منیار القذافی" لیبیائی و قبل از آن صدام حسین عراقی به آن گرفتار گشتند، سیر تحولات دارد میرود تا بشار اسد سوری و علی عبدالله صالح یمنی را نیز به سوی چنین سرنوشت ناخوشایندی رهنمون شود.
نتیجه اینکه، حقوق انسانی همه ایرانیان، چه سنی و یا شیعه، زن و یا مرد مسلمان و یا غیرمسلمان، پیر و یا جوان و کودکان، بدون در نظر گرفتن این مختصات، در حوزه و قالب حقوق بشر جهانشمول می گنجند، دفاع کردن از حقوق انسانها نژاد و رنگ پوست و ملیت نمی شناسد و به کشوری نیز محدود نمی شود.

حاکمیت جمهوری اسلامی و سران سیاسی و نظامی و مذهبی اش، انقلاب و تحولات در کشورهای مصر و لیبی، تونس و بحرین، اردن و یمن و عربستان سعودی را نشانه ای، به قول خودشان از بیداری اسلامی و قیام این ملتها، برعلیه دولت های مستبد تلقی می کنند.
اما قیام خونین مردم سوریه بر علیه دیکتاتوری خانوادگی خاندان "اسد" که در طی این 7 ماه اخیر نزدیک به 3 هزار نفر از مردمان سوریه را به قتل رسانده است، را یک نوع تبانی از سوی دشمنان خارجی و داخلی ملت سوریه، به هدف ضربه زدن به کشور و مردمان آن بحساب می آورند و ملت بپاخاسته را تروریست، قلمداد می کنند!
دوگانگی در اخلاق سیاسی سیاستمدارانی مانند سران حاکمیت ایران، که هر عمل آنها با موارد دینی هم آمیخته (نه عرف سیاسی) باشد، خود از نفاق و عدم حُسن نیت و بی توجهی آنان، نسبت به مقوله حقوق انسانها یا همان حقوق بشر جانشمول، حکایت دارد.

به قلم؛ ح د سدیچ
شنبه 22 اکتبر 2011 مطابق با 30 مهرماه 1390
پایان

Freitag, 21. Oktober 2011

با اعتبار اهل تسنن و بلوچ، به کام حکومت ولایت فقیه / قسمت دوم

3- مسجدی آتش گرفته است!

بعضی از افراد سوادمدار مقاله نویس سیاسی و اجتماعی، مذهبی و فرهنگی بلوچ (این نقادی حمل بر بی احترامی به کسی تلقی نشود) فقط قدرت رویارویی شدن و قلم فرسایی کردن به نیت مخالفت وزریدن با بلوچ هایی را دارند، که در این و یا آنسوی  جهان، با نوشتارها و یا فعالیت های سیاسی و حضور خود در رسانه های خارجی، از مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی، مذهبی و اقتصادی اهل تسنن سخن می گویند و از ظلم و تعدی و خفقان سیاسی، که از سوی حکومت بر بلوچها روا داده میشود، در جامعه بین المللی اطلاع رسانی می کنند.

حکومت، هیچ فرد ایرانی، که از منویات حکومت سخن نگوید را، در رسانه هایش راه نمیدهد، اما از هر چهار گوشه جهان، از فلسطین و لبنان، پاکستان و عراق و افغانستان گرفته تا اندونزی و اروپا،  قاره آمریکا و استرالیا و دیگر مناطق جهان، کسانی که از حکومت و سیاست های توسعه طلبانه آن تعریف و تمجید میکنند را، به رادیو و تلویزیونهایش دعوت میدهد، و مدعوین به خاطر حضور و تعریف و تمجیدی که آنان بر جمهوری اسلامی نثار می کنند، حاکمیت مبلغی پول نیز به این افراد میپردازد.

در این آدرس سایتهای ذکر شده ذیل، سخنان آقای "فضل الرحمان اوریا" شهروند افغانستان و کارشناس مسائل آن کشور و منطقه، را در خصوص پول دادن جمهوری اسلامی به کسانی که در رسانه های حکومت ایران می آیند و سخنان خودشان را به هدف تعریف و تمجید ایران ابراز می کنند، مراجعه و سخنان وی را گوش کنید.

حکومت ایران با زیر پا نهادن ملاحظات قومی و فرهنگی و حقوق شهروندی بلوچ ها، سی و سه سال است که بنای فتنه گری و اتهام تراشی بر علیه ملت بلوچ، براه انداخته است، متاسفانه افراد بسیاری از بین بلوچها در این مسیر، یا حکومت را برای رسیدن به اهدافش یاری می کنند و یا اینکه از سر مصلحت به سکوت نشسته و نظاره گر اعمال ناانسانی حکومت نسبت به این ملت هستند.

اگر کسانی (حکومت و عواملش) که می خواهند و سعی دارند هویت و حقوق شهروندی بلوچ ها را نادیده بگیرند، پس بایستی همانطوری که تا به اکنون رفتار کرده اند، یعنی فشار بر سران مذهبی و سیاسی ملت بلوچ،همین سیاست سرکوب را ادامه دهند.
زیرا اگر زبان بلوچی و پوشاک و مراسم های شادی آفرین و یا غم آور، به عنوان مثال پنجاه درصد از فرهنگ این ملت را تشکیل میدهند، آن نصف دیگر پنجاه درصد که فرهنگ بلوچ را به واحد صد در صد مکمل می کند، همانا دین و مذهب مردم بلوچ است، غرض اینکه ساده تر و واضح تر گفت، مذهب بلوچ را نمیشود از او گرفت.

انتقاد و نقد کردن و تحلیل و تفسیر کردن نظریه ها و اندیشه ها، مواضع و سلیقه ها سیاسی و مذهبی، بیانات و نوشته ها و مقاله های افراد، به خودی خود به درک انسان یاری میرساند و آگاهی ذهن و شعور در حوزه سیاسی و اجتماعی را بالنده میسازد.

منتقد بودن عمل (انتقاد اگر در راستای منویات رژیم نباشد) و پدیده ای است که در محدوده جغرافیای سیاسی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران، قدغن اندر قدغن است.
چندی پیش یک شخصیت فعال سیاسی بلوچ که در خارج از ایران زندگی میکند (آقای رحیم بلوچ بندوئی)، مهمان برنامه تلویزیون بخش فارسی زبان صدای آمریکا بود، از آنجائیکه در روز یازدهم تیرماه سال جاری 1390 در استان سیستان و بلوچستان، بر طبق سنت مرسوم سالیانه "همایش ختم صحیح بخاری" (مراسم سالانه فارغ التحصیلی طلاب اهل سنت در حوزه دارالعلوم اهل سنت زاهدان) برگزار شده بود.

حتی بعضی از سایت ها به اصطلاح وابسته به اپوزیسیون داخل کشور (به قول حاکمیت، سایت های گروههای فتنه و انحرافی و اصلاح طلبان) گزارش داده بودند، که بسیاری از باورمندان اهل تسنن ساکن در استانهای دیگر کشور، بدلیل اینکه عوامل دولتی مانع سفر آنان به شهرستان زاهدان شدند، نتوانستند در آن همایش حضور یابند.

به این نیت، تلویزیون بخش فارسی زبان صدای آمریکا در یک تماسی تلفنی 3 دقیقه و 24 ثانیه ای با این شخصیت فعال سیاسی بلوچ، جویای چگونگی وضعیت احوال و فشارهای سیاسی و مذهبی که حاکمیت در بلوچستان وضع کرده است، شد، وی در پاسخ سوال خبرنگار تلویزیون، در اینخصوص به تشریح وضعیت اسفباری که در سطح استان در قدم اول، مسبب آن حکومت ایران میباشد، پرداخت.
اما پس از چند روز یک شخصیت دیگر بلوچ ( آقای ابراهیم حسین بر، به احتمال زیاد، وی در ایران زندگی میکند) در مذمت و سرزنش نمودن این گفتگوی فعال سیاسی بلوچ خارج کشور، با تلویزیون فارسی زبان صدای آمریکا، دست به قلم برد و در مقاله ای با عنوان "نگذاریم مسئله ی اهلسنت ایران در رسانه های فرامرزی ریشه دار شود" واکنش نشان داد.
وی در مقاله خود حق سخن گفتن و اعتراض نمودن، به فشارهای سیاسی و مذهبی که رژیم بر مردمان اهل سنّت روا میدارد، را از آن فعال سیاسی بلوچ، با رسانه های خارجی سلب میکند!
وی در مقاله خویش با اشاره مختصری به برگزار شدن با شکوه آن همایش در زاهدان و با انتقاد از ردگیری رسانه های فرامنطقه یی و بین المللی، به مسائل اهل سنّت ایران، در مقاله اش مینویسد که «این افراد همواره بطور خودسر و بدون رضایت مردم اهلسنت بلوچ اقدام به مصاحبه با شبکه های غیر مرتبط با مسایل اهلسنت می نمایند».

وی فراتر از آن، بدلیل اینکه مشکلات اهل تسنن ایران، از زبان افراد سیاسیون لائیک (حتما وی لائیسته رااشتباه گرفته و آنرا با بی دینی مترادف میداند!؟) مطرح می شود، بر حال جامعه مردمان اهل سنّت، ابراز تاسف میکند.

در ضمن وی بدون توجه دادن و بدون اشاره نمودن به این نکته، که اهل تسنن در ایران از دسترسی به رسانه های صوتی و تصویری دولتی و خصوصی داخل کشور محرومند و آنان هرگز و ابدا نمی توانند مساله و مشکلات خودشان را با هموطنان خود، در داخل کشور مطرح نمایند، همچنین او بدون ارائه یک راهکار و مکانیزم که بتواند فریاد تظلم خواهی مردمان اهل سنّت را منعکس کند، خواستار جلوگیری فرامرزی شدن مسئله ی اهل سنّت شده است!
در ادامه وی خود را در جایگاه نمایندگی الله میگذارد و با محترم شمردن شخصیت این فعال سیاسی بلوچ ساکن خارج از کشور(رحیم بلوچ بندوئی)، که با تلویزیون فارسی زبان صدای آمریکا گفتگو را انجام داده است، می پرسد «ایشان (فعال سیاسی بلوچ) روزانه چند رکعت نماز فرض می خواند که اکنون سنگ دلسوختگی اهلسنت را به سینه می زنند؟»
او معترض است و به بلوچ های فعال سیاسی خارج از کشور متذکر می شود و خطاب به آنان می نویسد، شما حق ندارید خودتان را به نمایندگی مردمان بلوچ در نزد سازمان های بین المللی در غرب، جا بزنید.
اما وی به خودش این حق را میدهد، که از کسی بپرسد، که آن کس روزانه چند رکعت نماز می خواند!
او در مقاله اش با مطرح کردن چندین پرسش و خواهان پاسخ از اهل سنّت بلوچ، ادامه می دهد و مینویسد، «اینگونه جریان ها بحق هیچگونه شناختی از وضعیت اهلسنت بلوچ ندارند و چه کسانی از اهل سنّت این افراد را نماینده و مدافع خود قرار داده اند تا در صدای آمریکا و غیره و غیره فریاد وا اسلاما سر دهند و بر مظلومیت اهل سنّت تاسف بخورند»
باید گفت، فی الواقع لزومی ندارد یک فرد امروز در خود بلوچستان و با مردمان اهل سنّت و در میان آنان و یا با آنان زندگی کند، تا بدینطریق از آنان شناختی داشته باشد، اولا اینکه ایشان خودش بلوچ و معتقد به مذهب تسنن هست، دوم در این جهان کنونی، به برکت شبکه های پیشرفته اجتماعی مثل اینترنت و لوازم الکترونیکی رسانه های سمعی و بصری و تصویری مانند ماهواره و تلویزیون و تلفن همراه، آدم میتواند از اوضاع و احوال هر گوشه جهان، بخوبی مطلع و خبردار گردد.

مگر این آخوندهای ایران، هر چه که از دهانشان در می آید در خصوص روابط بین الملل و کشورهای غربی و دیگر مناطق جهان اظهار نظر می کنند، در غرب و آمریکا و خارج از ایران زندگی می کنند؟
به عنوان مثال آخوند علی قاضی عسگر، نماینده خامنه ای و سرپرست حجاج ایرانی، که می گوید 99 درصد مردم آمریکا در فقر و گرفتاری بسر میبرند، این آخوند اگر مقدور است پاسخ دهد و بگوید چند روز و یا چند ماه و یا چند سال، در آمریکا زندگی کرده است، که چنین آماری را در خصوص فقر و نداری مردمان آن کشور، ارائه میدهد!؟
آقای ابراهیم حسین بر، با برشمردن و زدن اتهام و برچسب وابستگی تلویزیون فارسی زبان صدای آمریکا و رادیو و تلویزیونهای متعلق به دیگر هموطنان فارس زبان خارج از کشور به اسرائیل، و ارتباط دادن القاعده و گروه جندالله بلوچ با همدیگر، و دشمن قرار دادن مکاتبی (تلویزیون صدای آمریکا) که به قول وی اسلام را مورد آماج و تهاجم قرار داده اند، مقاله خود را ادامه می دهد.

آنچه که وی در مقاله اش به حق است و به وجود آن اشاره میکند، تلاش های صلح جویانه و همزیستی پسندانه مولانا عبدالحمید است، که در استان از سوی اهل تسنن، ایشان تا به اکنون، مانع شده است که جنگی خونین بین شیعه (البته منظور فقط شیعیانی است که به قبله ولایت فقیه عبودیت دارند) و سنّی در این منطقه از کشور، پا نگیرد.

زیرا عوامل سپاه و بسیج و سربازان گمنام غیر بومی امام زمان و همچنین بعضی از بومیان شاغل در این نهادهای ذکر شده وابسته به ولایت فقیه، در مرکز استان سنی نشین سیستان و بلوچستان همه مرزهای برادری و همزیستی را در نوردیده اند، این عوامل حکومتی در تجمعات و راهپیمایی های خود در شهرهای سیستان و بلوچستان خصوصا در شهر زاهدان، بر علیه این شخصیت مذهبی بزرگوار بلوچ (مولانا عبدالحمید) شعار میداده و میدهند و او را به....متهم کرده و میکنند!

این بلوچهایی، که می آیند و یک بلوچ دیگر را، به این دلیل، که وی در باره ظلم و تعدی و برخورد ناانسانی حکومتی با اهل سنّت، رسانه های خارجی و افکار عمومی را مطلع می سازد، نکوهش می کنند، بسیار بجاست که نکوهش کنندگان به این آدرس ذکر شده ذیل در سایت یوتوب نیز رجوع کنند و ببینند و بشنوند، عمله و مزدوران این نظام، چطور به معتقدین و باورمندان همه مذاهب اهل سنّت، فحاشی و ناسزاگویی و اهانت می کنند!

بسیار بجاست آدم بشنود که چطور آخوند حجت الاسلام مهدی دانشمند مزدور رژیم ایران، به حضرات خلفای اول و دوم و سوم (خلفای راشدین) اسلام، بد و بیراه میگوید و فحاشی میکند، این آخوند در این ویدیو کلیپ می گوید، اهل سنّت...هستند!

افرادی که حق سخن گفتن در باره بلوچ های اهل سنّت داخل کشور را، از یک بلوچ دیگر، به این خاطر که احیانا نماز پنجگانه را برجا نمی آورد و در خارج زندگی می کند، سلب می نمایند، آیا به خود این شهامت و این جرات و جسارت را میدهند، یک روزی در باره آخوند مهدی دانشمند، که از پول بیت المال مردم ایران (مردمان اهل سنّت ایران، هم ایرانی هستند و بیت المال این کشور به آنان نیز تعلق دارد) تلویزیونش می چرخد، حداقل دو سطر در نکوهش سخنان بی عفتش بنویسند، و این ناسزاگویی و فحاشی های وی را نسبت به اهلسنت، مذمت و محکوم نمایند؟

بسیار جای تأمل و سوال است، که چرا مدیر و صاحب وبلاگ "استون" که این وبلاگ را با واژه "صدای مردمان بلوچ" مزین نموده، با وجود این، ایشان نمی خواهد، مسئله اهلسنت ایران که بلوچ ها نیز بخشی از اهل سنّت ساکن ایران هستند، در رسانه های فرامرزی ریشه دار شود؟

پس وی بایستی برای سایت رادیو زمانه و یا برای روزنامه و سایت اینترنتی"دویچه وله" و دیگران نیز مراسله بنویسند و به آنان این توصیه و تذکر را گوشزد کند، مبنی بر اینکه این رسانه ها حق ندارند در مورد باورمندان اهل سنّت ایران چیزی بنویسند و نظری بدهند، زیرا به این دلیل که آنان فکر و اندیشه سکولار و لائیک دارند، و احتمالا بعضی شان مسلمان هم نیستند و نمازهای پنجگانه نیز بجا نمی آورند!
فی الواقع در اسلام از هیچ احدی، حداقل از هیچ مسلمان و مسلمانزاده یی این تکلیف و انجام عمل، سلب نشده است، که اگر احیانا در جایی مشاهد کرد، یک مسجدی دارد در شعله های آتش میسوزد، اما فقط به این خاطر، که شخص شاهد آتش سوزی یک فرد نمازخوان نیست، حق ندارد در مهار و خاموش کردن آتش افتاده بر مسجد شرکت کند، و به روی آن آتشی که دارد مسجد را در شعله های مشتعل خودش خاکستر می کند، آبی بپاشد.

به قلم؛ ح د سدیچ
پنجشنبه 20 اکتبر 2011 مطابق با 27 مهرماه 1390
ادامه دارد.

Sonntag, 16. Oktober 2011

با اعتبار اهل تسنن و بلوچ، به کام حکومت ولایت فقیه / قسمت اول

1- فرار از پاسخگویی با اتکاء بر انحصارطلبی
سران جمهوری اسلامی در زیرپوشش و پناه جامه دین، هر دیندار و مومنی، چه مسلمان و مومن غیرمسلمان (یهودی و مسیحی و زرتشتی و بهائی و غیره ) و دراویش مسلمان شهروند ایرانی را، که دگر می اندیشند و دگرعابدی (عبودیت ولایت فقیه را قبول ندارند) میکند، بنام دین و اسلام، به بدترین شیوه غیرانسانی، با زدن انواع و اقسام تهمت های ناروا و انگ هایی، مانند ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه، منافق و منحرف، فریب خورده و جاسوس، وهابی و سلفی، مخدوش و مغشوش کنندگان اذهان عمومی و فتنه گران، قاچاقچی و مفسد فی الارض و محارب، به ترور شخصیتی و در انتها به دستگیری و سر به نیست کردن و اعدام آنان بپردازد.

رژیم هر وقت که برایش قافیه تنگ آمده به جفنگ افتاده و در این مسیر دست به تهمت تراشی و فرافکنی و سپس غربال کردن و حذف افراد و گروههایی روی آورده است، که آنها در طی این 33 سال، همیشه عبودیت و پابوسی این نظام و بنگاه محوری اش تز ولایت فقیه و شخص ولی فقیه را نموده اند.

بعنوان مثال در اینمورد، کسانیکه، رژیم، از آنان با عنوان سران گروه فتنه و یا جریان انحرافی و یا خواص بی بصیرت (خواص بی بصیرت" اصطلاحی که با آن به حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی اشاره دارند) نام میبرد، میتوان اشاره کرد.

رژیم به جای اتخاذ تدابیر مثبت، بررسی و پیگیری، یا تاَمل و ارائه راه چاره هایی و تجدید نظر کردن در سیاست های سرکوبگرانه اش، و بجای اینکه به رفع کردن انواع مشکلات مختلف انباشته شده در محرومترین استان کشور، یعنی استان سیستان و بلوچستان بپردازد، به فرافکنی روی می آورد و سیاست خصمانه ای را علیه ملت بلوچ خصوصا بر علیه سران و شخصیت های مذهبی بلوچ به پیش میبرد.

از یکسو رژیم میخواهد با وضع کردن سیاست های تبعیض آمیز و سرکوبگرانه از انجام وظایف دولتی خود در قبال ملت بلوچ، از خودش سلب مسئولیت کند، از سوی دیگر به سرکوب شخصیت های مذهبی و عقیدتی و سیاسی بلوچستان بپردازد، از طرفی عمل غیرقانونی سرکوب و دستگیری، زندانی و اعدام کردن بلوچ ها را توجیه نماید، با توسل به چنین مواردی، سیاست رژیم این است که با یک تیر نه فقط دو نشان، بلکه چندین هدف و نشان را، نشانه گرفته و بزند.


2- هر آنکس که باشد به زندان شاه (خامنه ای) گنهکار است مردم بیگناه!
رژیم در آبانماه سال 1389 محمد اسماعیل ملازهی را به همراه باجناقش عبدالرحیم شه بخش، به اتهام جاسوسی برای یک سفارتخانه خارجی دستگیر کرد، اتهامی که بی تردید منشاء در عمق اوهام و اذهان پریشانحال و توهم زای، سران وعوامل حکومت دارد.

رژیم با زدن انواع و اقسام تهمت ها بر همه آن کس و کسان ایرانی، خصوصا افراد و شخصیت های مذهبی اهل سنت، که رو به قبله ولایت فقیه نماز نمی گذارند، آنان را ترور شخصیتی می کند و به گمان غافل خودش نزول احترام نسبت به آنان، در جامعه را موجب گردد.
محمد اسماعیل ملازهی به دلیل قوم و خویش بودن و به عنوان داماد و رئیس دفتر مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه و پیشنماز مسجد مکی اهل تسنن زاهدان و سرپرست دارالعلوم اهل سنت، وی مورد غضب حکومت قرار گرفت و دستگیر شد.

حاکمیت در استان سیستان و بلوچستان بسیار تلاش دارد با زدن برچسب های ناروا و موهوم بر شخص مولوی عبدالحمید و اطرافیانش، زمینه دستگیری او را مهیا سازد و بعد ایشان را دستگیر نماید، اما رژیم از عواقب این کار نیز در هراس است.

حاکمیت واقف است و خوب میداند، اگر به دستگیری مولوی عبدالحمید دست بزند، در سطح استان آتشی را مشتعل میکند که مهار و خاموش کردنش دیگر از پس حاکمیت بر نخواهد آمد، زیرا مردمان در استان سیستان و بلوچستان به مولوی عبدالحمید بسیار ارادت دارند و حاضر نیستند که نظاره کنند، کسی به ایشان گزندی برساند.

در روزهای اخیر، رژیم، محمد اسماعیل ملازهی، رئیس دفتر و داماد مولوی عبدالحمید را محاکمه و به 10 سال زندان محکوم کرد.
به فرض گیریم، که وی به سفارتخانه های کشور "دُبی و عربستان سعودی" در ایران رفته بوده، اگر صرف رفتن به یک سفارتخانه خارجی و یا سفر وی به عربستان سعودی را رژیم جمهوری اسلامی برابر با جاسوسی و ملاک جرم می داند، پس بایستی کشورهای عربی بسیاری از آخوندهای شیعه مذهب شهروندان کشور خودشان را، که هر از گاهی به تهران سفر و با عالیترین مقامات دولتی رژیم دیدار می کنند، را نیز به جرم جاسوسی بعد از بازگشت از ایران، دستگیر و زندانی بکنند!

از کجا معلوم است، که آخوند های شیعه شهروند عربستان سعودی، به عنوان مثال در همین ماه گذشته 26 شهریورماه جهت شرکت در کنفرانس به اصطلاح بیداری اسلامی به ایران آمده بودند، به ایرانی که سران دولتی و حاکمیتش، در رسانه های خودشان به خاندان آل سعود فحاشی و توهین می کنند و حتی کشتن آنان را جائز میدانند، برای رژیم ایران جاسوسی نکرده باشند؟
آیا وقتی که این آخوندهای شیعه مذهب شهروند عربستان سعودی، بعد از پایان همایش به اصطلاح "کنفرانس بیداری اسلامی" به کشورشان برگشتند، دولت آن کشور نمی توانست آنان را به جاسوسی متهم کند و دستگیرشان نماید!؟
تهمت تراشی و زدن برچسب همکاری با دشمن و به جاسوسی متهم کردن، سهل ترین راهی است برای حاکمیت ایران، وقتیکه بخواهد کسی را دستگیر و زندانی کند
در این آدرس سایتهای ذکر شده زیر، میزان کینه و دشمنی این رژیم و مزدورانش را از تفسیرهایی که آنان در انتهای گزارش ارائه داده اند، می توان تخمین زد، و دریافت که عوامل رژیم، چه کینه بیجایی نسبت به مولانا عبدالحمید دارند.

به قلم؛ ح د سدیچ
یکشنبه 16 اکتبر 2011 مطابق با 24 مهرماه 1390